
گفتوگو میان علم و عرفان
۱. یک فیزیکدان و یک صوفی وارد یک بار میشوند...
تالبوت کتاب را همچون گفتوگویی میان علم مدرن و عرفان باستانی مینویسد. از بودیسم تا فیزیک کوانتوم، مفاهیم مشترکی دربارهی «وهم بودن جهان» و «یگانگی هستی» وجود دارد. او تلاش میکند زبان مشترکی میان این دو بیابد.
۲. مغز همان آینهی هستیست
با تأکید بر نظریات پرایبرام، ذهن انسان همانند هولوگراف، کل اطلاعات هستی را در خود بازتاب میدهد. به همین دلیل است که برخی افراد در مراقبه یا حالات عرفانی، خود را «یکی با جهان» حس میکنند.
۳. تلهپاتی و ذهن جمعی، از عجایب نیستند
وقتی ذهنها مانند پارههای یک هولوگرام هستند، ارتباطات غیرعادی میان آنها، چیزی شبیه به «بازتاب نور در نقاط مختلف یک تصویر» میشود. تالبوت تجربههای خارقالعادهی بسیاری را جمعآوری میکند که با این دیدگاه سازگارند.
۴. مرگ، پایان نیست؛ انتقال است
در جهان هولوگرافیک، آگاهی امری مستقل از بدن فیزیکی است. بنابراین مرگ ممکن است صرفاً تغییری در وضعیت آگاهی باشد، نه نابودی آن. تجربههای نزدیک به مرگ، شواهدی از این پیوستگی ذهن در ورای جسم ارائه میکنند.
۵. بیماریها، انعکاسهای درونیاند
تالبوت گزارشهایی از بیمارانی ارائه میدهد که با تغییر ذهن، از بیماریهای سخت بهبودی یافتهاند. او معتقد است ذهن، همانند پرتو لیزر، قدرت بازآفرینی تصویر بدن را دارد. جهان بیرون، نسخهای از دادههای درون است.
۶. انقلاب علمی آینده، آگاهی خواهد بود
اگر قرن بیستم را فیزیک تعریف کرد، قرن آینده را روانشناسی و آگاهی تعریف خواهند کرد. تالبوت نتیجه میگیرد که درک ساختار هولوگرافیک جهان، میتواند انقلابی در همهٔ علوم انسانی و تجربی بهوجود آورد.
:: بازدید از این مطلب : 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0